واکسن چهارماهگی
سلام عسلم من رو ببخش دیر به دیر برات می نویسم واقعا کار بیرون وداخل خونه حسابی سرم روشلوغ کرده فرصت هر کاردیگه ای رو ازم گرفته .الان میخوام ازروز شنبه ٢٤اردیبهشت برات بنویسم.اون روز زندایی حمید(راحله جون)اومد کمکم دونفری بردیمت درمانگاه واکسن ٤ماهگیت رو زدیم من خیلی دلهره داشتم ولی تو عزیز دلم یه کوچولو گریه کردی زودم آروم شدی قطره استامینوفن هم دادم خدارو شکرتب نکردی.این هم به خیر گذشت.الان هم که دارم مینویسم بابایی مکه رفته وقراره عمه مریم وقت بگیره ببرم ختنه ات کنم خدایا کمکم کن.الان واقعا دلهره دارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی